سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قالب وبلاگ

بیداری
بیداری اولین مرحله تکامل است، پس بیدار نشو! 
لینک دوستان

استعماری

قرآن هم قائل به استعمار است، آنجایی که در سوره هود می فرماید:

" وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا" 1

و از بنی آدم انتظار "واستعمرکم" را دارد ولی متاسفانه آنچه امروز این استعمار را به استثمار و استکبار کشانده زیاده خواهی ها و حرص و ولع آدمی است.

دولت های استعماری اروپا از 1900 - 1870 میلادی حدود 20 درصد از سرزمین ها و ده درصد از جمعیت دنیا را تحت کنترل مستقیم خود درآوردند. امپراتوری انگلستان از شبه قارّه هند تا مصر و جنوب شرقی آسیا امتداد داشت. فرانسوی ها از نظر وسعت مناطق تحت استعمار در مرتبه دوم قرار داشتند. . آلمان، ایتالیا و بلژیک به مستعمرات مهمی در آفریقا دست یافتند. در حوزه اقیانوس آرام ژاپن و آمریکا به تلاش های توسعه طلبانه پیوستند                      .

در سال 1914 میلادی حدود 85 درصد کل سطح کره زمین زیر سلطه استعمارگران قرار داشت. در این دوره علاوه بر حاکمیت مستقیم بر مستعمرات، سایر ابزار سلطه به صورت ایجاد حوزه های نفوذ، قراردادهای تجاری و دارای امتیازات ویژه به کار گرفته شد.

اما با گذشت زمان و ایجاد مقاومتها و بیداری ملتها و چه بسا تغییر منافع سلطه گران شکل استعمار از صورت فیزیکی خارج و به شیوه و سمت و سوی دیگری درآمد.

 برای اینکه مبحث تغییر منافع برای شما بهتر روشن شود خوب است بدانید که ماجرای لغو قانون برده داری در قاره آمریکا از این قرار بود که آمریکای شمالی و جنوبی سالها درگیر جنگ و رقابت با یکدیگر بودند، شرایط اقتصادی در آمریکای شمالی به گونه ای شده بود که دیگر چرخ اقتصاد برای چرخیدن نیاز به بردگان نداشت و برعکس آن در جنوب بود، از این جهت برای اینکه شمالی ها به اقتصاد جنوبی ها ضربه کاری وارد نمایند تصمیم به لغو قانون برده داری و اشاعه آن گرفتند که در آن زمان آبراهام لینکلن در 1862 میلادی قانون برده داری را ملغی اعلام کرد.

 اینجاست که مبحث منافع سلطه گران در تغییر   شیوه های استعماری آنها برایمان بهتر نمایان می شود به هر صورت آنچه امروز سبک و شیوه سلطه گران در استثمار ملتها قرار گرفته است، تئوری سازی استعماری است.

 بی درد ترین، کم هزینه ترین و موجه ترین روش در بهره کشی از ملتها همین تئوری سازی استعماری است. چرا که برای به زنجیر کشیدن یک ملت، هیچ چیزی آسان تر از این نیست که بتوان باورهای آن ملت را بر طبق نیازهای خود شکل داد.

 وقتی به راهها و شیوه های مختلف افکار و باورها و جهت گیری های شما در میان ملتی ترویج شوند آن وقت آنها همانگونه خواهند اندیشید که شما می خواهید و همانگونه عمل خواهند کرد که منافع شما ایجاب می کند.

 سلطه گران امروز برای هر موضوع و مساله ای، تئوری ها و راه حل های خود را دارند. و چنان القا میکنند که گویی این تئوری ها وحی منزل و نهایت تفکر بشری هستند و نظریه دیگری نخواهد آمد، آنقدر آنها را ترویج کرده اند که جزء بدیهیات حیات بشر قرن بیستم شده اند.

 این تئوری ها هیچ هدفی جزء حفظ روابط تحکم آمیز غرب با کشورهای استقلال طلب ندارند و در نهایت هر ملت با هر پیشینه تاریخی و تمدنی را به این مسیر خواهند کشاند.

 از جمله کشورهایی که سالها برای خروج از سیطره سلطه گران مبارزه کردند می توان به الجزایر اشاره کرد کشوری که در سال 1830 میلادی مستعمره فرانسه شد و در نهایت پس از تقدیم یک میلیون شهید در 5 جولای 1962 میلادی به استقلال رسید اما متاسفانه پس از خروج فرانسویان از خاک الجزایر به دلیل غالب بودن تفکر کمونیستی در هیات حاکمه دولت، باعث شد تا این کشور در دامن شوروی و پس از آن امریکا بیفتد.

 پاکستان نیزکه به رهبری محمدعلی جناح و با شعار بکارگیری و اجرای قوانین اسلامی، نهضت استقلال طلبانه خود را برای رهایی از استعماری که 150 سال بر آنها حکم می راند، آغاز کرد ولی در نهایت بخاطر میل محمدعلی جناح به تشکیل حکومتی که هم نشانی از دموکراسی و هم اسلام داشته باشد از دام انگلستان رها و به دامن دیگر قدرتها سرازیر کرد.

 تاریخ گواهی می دهد با پوست اندازی استعمار، روزی سلطه گران ملتها را وادار به پیروی از خود می کردند و امروز دولتها هستند که خود تمایل به پیروی از غرب دارند و این حربه همان"تئوری سازی استعماری" است.

 تئوری هایی که به نام های مختلف و عنوانهای گوناگون مطرح می شوند ولی همگی هدفشان یک چیز بیشتر نیست، حفظ سلطه و اتوریته تحکم آمیز غربی. البته غرب برای ترویج تئوری های خود راهی را پیموده و مسیرهایی را تعریف کرده که یکی از آنها تحصیلات دانشگاهی است.

 مدت‌هاست که درهای بهترین دانشگاه‌های آمریکا، به روی دانشجویان خارجی باز بوده است. محصول اعتبارنامه‌هایی که از این دانشگاه‌ها گرفته شده، این خواهد بود که فارغ التحصیلانش درک بهتری از آمریکا خواهند داشت.

 به گزارش روزنامه واشگتن تایمز؛ نه تنها دانشگاه‌های معروفی مانند هاروارد، ییل، ام‌آی‌تی، استنفورد، کلمبیا و دیگران توانسته‌اند سهم عمده‌ای از این روند قدرتمند جهانی را بدست آورند، سایر موسسات و دانشگاه‌های کمتر شناخته‌شده آمریکا نیز از آن بهره برده‌اند. مثلا دانشگاه ویسکانسین، دانشگاهی است که مقاماتی از بنگلادش، اردن، پرو، سریلانکا و سوئد از آن فارغ‌التحصیل شده‌اند. دانشگاه میشیگان نیز، به رهبرانی از آنتیگوا، جامائیکا و تایلند مدرک داده است. دانشگاه لویزیانا نیز افتخار این را دارد که به رهبرانی از کاستاریکا و هندوراس و دیگر کشورها مدرک داده است.  دانشگاه جرج واشنگتن نیز، شاهد تحصیل رهبرانی از کلمبیا، توگو و دیگر کشورها بوده است. قابل ذکر است که وزارت امور خارجه آمریکا عنوان کرده است تاکنون بیش از 300 تن از رهبران جهان در دانشگاههای آمریکا تحصیل کرده اند. به هر حال آنها قلبها و فکرها را فتح می کنند نه مرزهای زمینی را، اما ما جوانان ایران اسلامی که در پی ارائه الگوی پیشرفت به جهانیان هستیم، لازم است تا این تئوری های وارداتی را به نقد و بررسی جدی بگیریم و تنها مسیر را برای دستیابی به پیشرفت در اینها نبینیم. این نظریات مسیری نیستند که ما را به اهداف عالی انقلاب برسانند بلکه باید با خودباوری و اعتماد به نفس به دنبال دستیابی به راه هایی باشیم که از بطن تمدن ایرانی و تعالیم قرآنی و اسلامی بدست آمده باشند.

 و در پایان باید گفت: 

 احیای روح خودباوری ملی، در نفی تئوری های وارداتی استعماری خواهد بود. 

 

 


[ دوشنبه 91/8/8 ] [ 2:43 عصر ] [ علی چمران زاده ] [ نظرات () ]
          

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

بیداری اولین مرحله تکامل است، پس بیدار نشو!
موضوعات وب