بیداری بیداری اولین مرحله تکامل است، پس بیدار نشو!
| ||
45 سالش بود که جنبش امل رو در لبنان تشکیل دادند .مصطفی حسابی درگیر امورات جنبش شده بود .آن زمان غاده دختری 25 ساله بود که اهل شعر و شاعری و قلم بود.خانواده اش خانواده ای پولدار و متمکن بودند. امام موسی صدر بانی آشنایی غاده و مصطفی شد و خودش هم عقدشون کرد.خانواده غاده بااین ازدواج مخالف بودند. می گفتند: که مصطفی هم سنش از دخترشون بزرگتره ، نه خانواده در لبنان داره و نه ثروت.تازه ایرانی هم هست.اما غاده عاشق مصطفی شده بود 8 ماه از آشنایی مصطفی و همکاریشون در امل با هم دیگر می گذشت و سعی می کردند تا خانواده غاده رو برای ازدواج راضی نمایند.ولی آنها رضایت نمی دادند. تا بالاخره مصطفی به غاده گفت : باید این وضعیت رو به یک نتیجه ای برسانیم .غاده بالاخره تصمیمش رو گرفت وقتی وارد خانه شدمادرو پدر روبروی تلویزیون نشسته بودند. خاموشش کرد و مصمم گفت: من 25 سال از زندگی ام می گذرد در طول این عمرم تا کنون با شما مخالفتی نکردم ولی اکنون می خواهم تصمیمی بگیرم و آن این است که دو روز دیگر من و مصطفی می خواهیم عقد بکنیم. مادر و پدر بسیار از رک گویی غاده متعجب شدند مادرش نزدیک بود برای اولین بار اورا کتک بزند باواسطه گری پدر مادر ارام شد و ناگهان پدرش گفت: باشد.بدون هیچ تشریفاتی مراسم ازدواج این دو برگزار شد .غاده حتی به آرایشگاه هم نرفت و مصطفی حلقه عقد هم نخرید.چون یادش رفته بود. اولین هدیه مصطفی به غاده بر سفره عقد یک شمع بود که غاده او را پنهان کرد تا کسی آن را نبیند. هنوز بعد از عقد مادر غاده نسبت به این وصلت نظرش منفی بود . فردای آن روز وقتی داشتم وسایلم را جمع می کردم تا به دفتر جنیش امل بروم و زندگی ام را با مصطفی شروع کنم. ناگهان مادرم کنترل خودش را از دست داد و شروع کرد به مصطفی ناسزا گفتن و به او می گفت که تو دختر مرا سحر کردی .وگرنه چگونه ممکن است دختری زیبا، جوان و ثروتمند با مردی مسن، بی پول و ... ازدواج کند. آن روز و روزهای بعد آنقدر مصطفی به مادر غاده محبت کرد تا بالاخره نظر او را عوض نمود و به جایی رسید که مادرغاده دلسوزتر از غاده برای مصطفی شده بود. [ یکشنبه 89/12/29 ] [ 9:7 صبح ] [ علی چمران زاده ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |