اما از همهى اینها مهمتر، استقلال فرهنگى بود. جمهورى اسلامى، از اول نشان داد که زیر بار فرهنگ مبتذل و فاسد غربى نخواهد رفت. این نکته را من عرض کنم که سلطهى واقعى قدرتها، سلطهى فرهنگى است. یعنى اگر ملتى بتواند فرهنگ و باورها و اعتقادات و رسوم و آداب و عادات خود را، و در مرحلهى بالاتر، زبان و خط خویش را در ملت دیگرى نفوذ بدهد، بر آن ملت مسلط است و سلطهى او، یک سلطهى حقیقى است؛ کارى که در دورهیى از این دویست سال گذشته فرانسویها با کشورهاى دیگر کردند، و در یک دورهى دیگر انگلیسیها کردند، و در این اواخر امریکاییها انجام دادند؛ یعنى زبان و خط و فرهنگ و روشهاى زندگى خودشان را به هر کشورى که توانستند، صادر کردند. اگر کشورى از لحاظ اقتصادى هم مستقل باشد و وابستهى به قدرتها نباشد، اما چنانچه قدرتهاى بیگانه بتوانند فرهنگ خودشان را در این کشور نفوذ بدهند، بر آن مسلطند.
فرهنگ، مثل آب و هواست. فرهنگ، یعنى همین رسوم و آدابى که بر زندگى من و شما حاکم است. فرهنگ، یعنى باورها و اعتقادات ما و چیزهایى که زندگى شخصى و اجتماعى و داخل خانه و محیط کسب یک جامعه با آنها روبهروست. جمهورى اسلامى، فرهنگ غربى را رد کرد و گفت ما فرهنگ مستقل اسلامى داریم.
اسلام، تکلیف مسلمانان را در معاشرت، در کیفیت زندگى فردى، در خورد و خوراک، در لباس پوشیدن، در درس خواندن، در روابط با حکومت، در روابط با یکدیگر و در معاملاتشان معین کرده است. ما نمىخواهیم اینها را از غربیها یاد بگیریم و از آنها تقلید کنیم. جمهورى اسلامى، از اول این را نشان داد.
در غرب، ارتباط بىبندوبار زن و مرد، یک کار رایج است و عدم حجاب و واسطه و فاصلهیى بین زن و مرد در معاشرتها، یک کار معمولى است. نمىگوییم که در کشورهاى غربى، همهى مردان یا زنان فاسدند. نه، چنین ادعایى نمىکنیم، چنین تهمتى نمىزنیم؛ واقعیت هم ندارد. در میان آنان، یقیناً مردان و زنان خوب و نجیب هم هستند؛ اما آزادى جنسى در جوامع غربى حاکم است. این، در آنجا یک فرهنگ است. در فرهنگ غربى، آزادى شهوات جنسى، یک امر مباح و مجاز و بىقیدوشرط است.
بعضى از کشورهاى غربى، در این قسمتها خیلى هم پیش رفتهاند و زندگى خودشان را به شکهاى شرمآورى درآوردهاند و البته پشیمانند. این چیزى است که متفکران و سیاستمداران و برنامهریزان و مدیران کشورهاى غربى در آن گیر کردهاند و واقعاً برایشان مشکل درست کرده است.
غرب، این فرهنگ و این خصلت و خو و عادت را به تمام کشورهاى دیگر هم صادر کرد. در کشورهاى دیگر، چنین فسادى نبود. در کشورهاى اسلامى و حتّى کشورهاى غیراسلامى شرق هم، چنین چیزى وجود نداشت؛ این را غربیها وارد کردند.
جمهورى اسلامى، در مقابل این مفاسد ایستاد و از اول اعلام کرد که به روابط بىبندوبار زن و مرد معتقد نیست؛ معتقد به وجود حجاب و روابط اسلامى میان زن و مرد است، و بر این مسأله هم پافشارى کرد. به نظر بعضیها، این یک مسألهى فرعى و جزیى است؛ در حالى که اشتباه مىکنند، این مسألهى بسیار مهمى است.
در همینجا من عرض بکنم که یکى از مهمترین علل مخالفت شدید و خصمانهى دولتهاى غربى با جمهورى اسلامى، همین مسأله است. آنها روى این مسأله بسیار حساسند. اگر جمهورى اسلامى، در همین یک مسأله مقدارى کوتاه مىآمد و اجازه مىداد که فرهنگ بىبندوبار غربى در زمینهى روابط ناسالم زن و مرد در جامعه تحقق پیدا بکند، بسیارى از مخالفتهایى که مجامع سیاستمدارى و غیرسیاسى غرب با جمهورى اسلامى دارند، کم مىشد، یا بعضاً از بین مىرفت.
شما مىبینید که در همین کشور ما، یک روز بىحجابى را اجبارى کردند؛ اما احدى در دنیا اعتراض نکرد که چرا بىحجابى را اجبارى مىکنید! در کشور همسایهى ما ترکیه، بىحجابى را اجبارى کردند و تا همین اواخر هم حتّى بعضى از دولتهاى ترکیه، همین اجبار و الزام را ادامه مىدادند - که نمونههایى در همین سالهاى اخیر دیده شد - اما هیچکس در دنیا اعتراض نکرد و اعتراض نمىکند!
بالاتر از این، در کشورهاى اروپایى که خودشان را پیشرفته مىدانند و در ادعا و تبلیغات، مسائل حقوق بشر و آراى انسانها برایشان حایز اهمیت است - یعنى فرانسه و انگلیس - اجازه ندادند که چند نفر زن یا دختر مسلمان، با حجاب اسلامى رفت و آمد کنند و به مدارس بروند! اینجا اجبار و الزام را جایز مىشمارند و در آن ایراد و عیبى نمىبینند؛ اما جمهورى اسلامى به خاطر اینکه حجاب را در جامعه الزامى مىداند، همهى این محافل، آن را مورد اعتراض قرار مىدهند! اگر الزام زنان به شکلى از لباس و زىّ ایراد دارد، ایراد آن بیشتر از الزام به حجاب است؛ زیرا این به سلامت نزدیکتر است. حداقل این است که این دو، با یک نظر دیده بشود؛ اما غرب اینطورى عمل نمىکند.
غرب، جمهورى اسلامى را به عنوان کشورى که در آن، لباس زنان شکل الزامى دارد، مورد انتقاد قرار مىدهد؛ اما آن دولتهایى که برهنگى و نبودن حجاب میان زن و مرد را الزامى مىکنند، آنها را مورد انتقاد قرار نمىدهد! این براى چیست؟ براى همین است که این برخلاف فرهنگ پذیرفته شدهى غرب است. اینها روى این مسأله بشدت حساسند.
غرب، روى رواج مشروبات الکلى حساس است و آن را به عنوان یک نکتهى مثبت در ملتها و در عادات و آداب آنها مىشمارد. اگر در یک کشور، مشروبات الکلى ممنوع بود و مصرف کردن آن مجازات داشت، غربیها حساسیت نشان مىدهند و این را ارتجاع به حساب مىآورند؛ اما اگر در کشورى مشروبات الکلى آزاد و مجاز و رایج باشد و حکومت نسبت به آن حساسیتى نشان ندهد، بلکه ترویج بکند، این را مستحسن مىشمارند!
الزام و اجبار مردم به روشهاى گوناگون زندگى، تا آنجایى که با فرهنگ غربى منافات نداشته باشد، براى غربیها مجاز است و هیچ ایرادى ندارد. بارها عرض کردهایم، غرب با کشورها و دولتهایى رابطهى حسنه دارد که این دولتها و کشورها، از ابتداییترین روشهاى دمکراسى هم محروم و دورند! الان اگر شما به همین منطقهى خلیج فارس نگاه کنید، کشورهایى را مىبینید که انتخابات ندارند، مجلس قانونگذارى ندارند، رئیس کشور را مردم انتخاب نمىکنند - ارثى انتخاب مىشود؛ مثل روشهاى عهد دقیانوس! - قوانین کشور را پارلمان و نمایندگان مردم وضع نمىکنند، بلکه امیر و سلطان وضع مىکنند؛ اما نه دولتهاى غربى و نه مجامع به اصطلاح حقوقى که براى دفاع از آزادیها و حقوق بشر تشکیل شدهاند و کار مىکنند، نسبت به اینها هیچ حساسیتى نشان نمىدهند!
خطبه نماز جمعه 10/1/1369