1. باید به مسئلهى فرهنگ نگاه مدبرانه داشت.
2. عزیزان من! شرط اصلى فعالیت درست شما در این جبههى جنگ نرم، یکىاش نگاه خوشبینانه و امیدوارانه است. نگاهتان خوشبینانه باشد. ببینید، من در مورد بعضىتان به جاى پدربزرگ شما هستم. من نگاهم به آینده، خوشبینانه است؛ نه از روى توهم، بلکه از روى بصیرت. شما جوانید - مرکز خوشبینى - مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد؛ نگاه امیدوارانه باشد، نه نگاه نومیدانه. اگر نگاه نومیدانه شد، نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایدهاى دارد» شد، به دنبالش بىعملى، به دنبالش بىتحرکى، به دنبالش انزواء است؛ مطلقاً دیگر حرکتى وجود نخواهد داشت؛ همانى است که دشمن میخواهد.
3. مطلب بعدى این است که ما اگر نقاط افتراق پیشرفت با منطق اسلامى را با توسعهى غربى میشماریم، نباید از نقاط اشتراک غفلت کنیم؛ یک نقاط اشتراکى هم وجود دارد که اینها در توسعهى کشورهاى توسعه یافتهى غربى کاملاً وجود داشته؛ روح خطرپذیرى - که انصافاً جزو خلقیات و خصال خوب اروپائىهاست - روح ابتکار، اقدام و انضباط، چیزهاى بسیار لازمى است؛ در هر جامعهاى که اینها نباشد، پیشرفت حاصل نخواهد شد. اینها هم لازم است. ما اگر باید اینها را یاد بگیریم، یاد هم میگیریم؛ اگر هم در منابع خودمان باشد، باید آنها را فرا بگیریم و عمل کنیم.
4. یک انحراف دیگر هم این است که انسان در زندگى شخصى خود، مواهب حیات و نیازهاى مادى را دست کم بگیرد و مورد بىاعتنائى قرار بدهد؛ این هم در اسلام گفته نشده، خواسته نشده؛ بلکه عکسش خواسته شده: «لیس منّا من ترک اخرته لدنیاه و لا من ترک دنیاه لاخرته». اگر آخرت را به خاطر دنیا ترک کردید در این امتحان مردودید؛ اگر دنیا را هم به خاطر آخرت ترک کردید در این امتحان مردوید. این خیلى مهم است. امیرالمؤمنین به کسى برخورد کرد که زن و زندگى و خانه و همه چیز را کنار گذاشته بود و به عبادت پرداخته بود؛ فرمود: «یا عدّى نفسه»، اى دشمن کوچک خویشتن! با خودت دارى دشمنى میکنى؛ خدا این را از تو نخواسته. «قل من حرّم زینة اللَّه الّتى أخرج لعباده و الطّیّبات من الرّزق».(1) این هم این مطلب است. بنابراین تعادل دنیا و آخرت و نگاه به دنیا و آخرت - هم در برنامهریزى، هم در عمل شخصى و هم در ادارهى کشور - لازم است. این هم یک شاخص عمدهى پیشرفت است.